مالپرستي، يكي از جلوههاي برجسته دنياپرستي است و تجمل گرايي نماد بارز مالدوستي است.
دنيا زدگي سرآغاز همه زشتيهاست. وقتي مال دوستي به اوج رسيد و به مالپرستي گراييد، عامل بسياري از لغزشها ميشود و انسانها را از راه كمال باز ميدارد. نگاهي به مخالفان انبياء ما را به اين باور ميرساند كه آنان با به رخ كشيدن ثروت، خود و هوادارانشان را برتر ميشمردند غافل از اينكه تنها ملاك برتري در اسلام، تقوا، سادهزيستي و همانا روش و منش پارسايان است؛ همان راهي كه امامان معصوم(عليهمالسلام) در صحيفه تاريخ اسلام ترسيم كردند. آنان در برابر وسوسههاي دنيوي، مردانه ايستادند و هيچگاه تسليم زر، زور و تزوير نشدند. آنان با اين كه ميتوانستند همچون ديگران از مواهب دنيا بهرهمند شوند، ولي چون در جايگاه رهبري و امامت بودند، حتي از ضروريات زندگي نيز گذشتند تا سرمشقي باشند براي آيندگان. متاسفانه در طول تاريخ كساني كه بايد چشم بيدار اسلام و پاسدار ارزشهاي اخلاقي باشند و سيره معصومين(عليهمالسلام) را در پيش گيرند، بيصبرانه به ثروت اندوزي و تجملگرايي روي آوردند و راه را از بيراهه باز نشناختند تا بدان جا كه به تدريج، مالدوستي به دنيا گرايي و دنيا گرايي به شهوت راني و سودجويي و در نهايت، سست شدن ارزشها انجاميده است. از اين رو، اهل بيت(عليهمالسلام) همواره خطر وابستگي و دلبستگي به ماديات را گوشزد كرده و راه كارهاي خروج از اين تعلق را نيز برشمردهاند. پيآمدهاي تجمل گرايي گفتني است زيانهاي تجملگرايي بسيار است كه به صورت مستقيم يا غير مستقيم در كوتاه مدت يا دراز مدت در جامعه بر جاي خواهد ماند. اينك با در نظر گرفتن آيات قرآن كريم و سخنان امامان معصوم(عليهمالسلام) و اشاره به برخي رخدادهاي تاريخي در اين زمينه، مهمترين آفتها و پيآمدهاي منفي اين پديده را بر خواهيم شمرد. بايد دانست اسلام از گرايش فطري بشر به زيبايي آگاه است. به همين دليل برآوردن اين نياز طبيعي و فطري را در محدوده شريعت و عقل مورد تأييد قرار ميدهد، ولي فراتر از اين محدوده را نهي كرده است؛ زيرا هدر دادن ثروت و اموال براي امور واهي مانند تجملگرايي مجاز نيست. امام رضا(عليهالسلام) در روايتي فرموده است: «ان الله يبغض القيل و القال و اضاعة المال و اكثرة السؤال» خداوند قيل و قال (گفتار بيهوده) و تباه سازي اموال و درخاست كردن فراوان را دوست نميدارد.[1] تباه كردن و تضييع اموال كه در اين روايت بدان تصريح شده است، مفهوم و گستردگي ويژهأي دارد. به همين دليل، هرگونه تباهي، نابودي و فساد در اموال را دربرميگيرد. تباهي و تضييع ممكن است در اثر عوامل زير پديد آيد، اسراف كاري، مصرف بيش از اندازه، پرداختن به تجملات، ناآگاهي، نبود تخصص و مهارت در مديريت مالي، بيتوجهي به مسايل زندگي گرايش به صوفي منشي، سهل انگاري در به كارگيري اموال و امثال آن. چنين پديدهأي به تباهي سرمايههاي زندگي، اختلال در انجام دادن مسؤوليتهاي خانوادگي و اجتماعي و تزلزل در حركت معنوي انسان انجامد؛ زيرا سير و عروج معنوي در اين جهان با ابزار مادي و شرايط طبيعي صورت ميگيرد. در حديث مشهور نبوي آمده است: «... فلولا الخبز ما صلينا و لا صمنا...» اگر نان نباشد؛ نه ميتوانيم نماز بخوانيم و نه ميتوانيم روزه بگيريم».[2] قرآن كريم نيز درباره حفظ امال و تباه نكردن آن ميفرمايد: «وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِيَاماً » اموال خود را كه خدا آن را مايه پايداري و برپا بودن شما قرار داده است، به دست سفيهان نسپاريد. خداوند در جمله « الَّتِي جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِيَاماً»ميفرمايد قوام زندگاني و اجتماعتان به سرمايههاي شما است و بدون آن نميتوانيد كمر راست كنيد. پس آن را به دست سفيهان نسپاريد. از اين تعبير، اهميتي كه اسلام براي مال و حفظ آن قايل است، به خوبي روشن ميشود. 2ـ زمينهسازي براي گناهان تجملگرايي، زمينه را براي انجام بسياري از گناهان مانند: غرور، حسد، طمع، شهوت پرستي و كينهتوزي آماده ميسازد. خداي متعال ميفرمايد: «همانا بدانيد كه زندگاني دنيا، بازيچه و سرگرمي كودكانه است و آرايش و تفاخر و خودستايي با يكديگر و حرص افزودن بر مال و فرزندان است... دنيا جز متاع فريب و غرور چيزي نيست».[3] آدمي هنگام سرگرم شدن به تجملات با بسياري از وسوسههاي شيطاني رو به رو ميشود. اسلام، مصرف هر كالايي را به انگيزههاي فخرفروشي و خودنمايي به ديگران يا براي رقابت و چشم و هم چشمي، ناپسند ميداند. داشتن چنين انگيزههايي در مصرف تا آنجا محكوم است كه پيشوايان الهي، مردم را از مصداقهاي پيش پا افتاده و ساده آن نيز نهي كردهاند. اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام) در تفسير آيه 83 سوره قصص « تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا »[4] آن خانه آخرت را براي كساني قرار ميدهيم كه نميخواهند در زمين برتري جويي و تبهكاري كنند. فرموده است: اگر كسي از اين كه بند كفش او بهتر از بند كفش دوستش باشد، خرسند شود، داخل عنوان اين آيه ميشود. (او از كساني به شمار ميرود كه خواهان برترياند).[5] در روايت ديگري از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) آمده است: «هر كس لباسي بپوشد و در آن اظهار بزرگي كند، خداوند به وسيله آن او را از لب دوزخ فرو ميكشد و او همراه قارون خواهد بود».[6] اين دو روايت، افرادي را دربرميگيرد كه به انگيزه تفاخر يا تجمل، چنين كنند. 3ـ گسترش فقر در جامعه امام علي(عليهالسلام) درباره اندازه نگهداشتن خرج زندگي و زياده روي در مصرف ميفرمايد: اندازه نگهداشتن در معيشت، سبب فقر و نيازمندي انسان ميشود.[7] چه بسيارند افرادي كه با رنج و زحمت، اشرافي گري پيشه ميكنند و به زياده روي در مصرف روي ميآورند. چنين افرادي پس از مدتي به سبب اين زيادهروي و ترك اندازه در معيشت، محتاج ديگران گشته، به فقر مبتلا ميشوند. اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام) براي جلوگيري از پديد آمدن چنين وضعيتي ميفرمايد: «خداي سبحان، روزي فقيران را در مال و توانگري قرار داده است. پس هر جا بينوايي گرسنه است، حق او در سفره رنگين اغنيا است و خداي متعال از توانگران بازخواست خواهد كرد».[8] امام صادق(عليهالسلام) نيز در اين باره ميفرمايد: «... مردم فقير و محتاج و گرسنه و برهنه نميشوند مگر به دليل گناهان و ستمكاري توانگران».[9] 4ـ تبديل ارزش به ضد ارزش امام رضا(عليهالسلام) درباره اين گونه افراد فرموده است: «مال دنيا جمع نميشود مگر با پنج خصلت، بخل بسيار و آرزوهاي دراز و چيرگي آزمندي (برانسان) و ترك صله رحم (و رسيدگي به بستگان تنگ دست) و دنيا پرستي و فراموش كردن آخرت».[11] 5ـ كاهش معنويت در جامعه تجمل گراياني كه فريفته و دلباخته تجمل شده از امور معنوي فاصله گرفتهاند، نمونه اين دسته از انسانها هستند. حال هر قدر افراد بيشتري در يك جامعه چنين بينشي داشته باشند، به همان نسبت، افول معنوي در سطح وسيعي از جامعه گسترش مييابد. اين موضوع از نظر تاريخي نيز قابل بررسي است. پس از رحلت پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) خلفا در خلافت و رهبري جامعه اسلامي از سيره و سنت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فاصله گرفتند. همين امر سبب شد معنويت در جامعه اسلامي رنگ ببازد و آثار سوء آن كه دامن گير جامعه اسلامي شده، تاكنون نيز جوامع اسلامي را رها نكرده است. خداوند درباره اين تجمل پرستان و دوستداران زيباييهاي دنيوي ميفرمايد: «كساني كه [فريفته زخارف و زينتهاي دنيوي شدهاند و] زندگي اين دنيا را بر آخرت ترجيح ميدهند [و نفس خود را از پيروي سنت خدا و تدين به دين او باز ميدارند] و مردم را نيز از راه خدا منصرف ميكنند و در پي آن هستند كه براي سنت و دين خدا، كجي پيدا كنند [تا دشمني خود را موجه جلوه دهند و مردم را راضي كنند تا به هر سنتي از سنتهاي اجتماعي و بشري، هر قدر هم خرافي باشد، عمل كنند و به اين وسيله] ضلالت براي آنان مسجل و حتمي ميگردد».[12] خداوند درباره اين مرحله فرموده است: « أُوْلَـئِكَ فِي ضَلاَلٍ بَعِيدٍ».[13] 6ـ از بين رفتن آرامش واقعي حضرت علي(عليهالسلام) ميفرمايد: «مال [دوستي] اهداف عالي انساني را فاسد و آرزوهاي طولاني را زياد ميكند».[14] اين سخن عام است، ولي نظر به اين كه تجملگرايان در شمار مالدوستاناند، تجملپرستان را نيز در برميگيرد. ايشان در جاي ديگر فرموده است: «كسي كه قلبش از محبت دنيا پر شود، سه چيز با قلب او آميخته ميگردد: رنجي كه رهايش نميكند، حرصي كه تركش نميكند و آرزويي كه به آن نميرسد».[15] انسان آگاه و هوشمند از فرجام چنين افرادي عبرت ميگيرد و زندگي خود را براساس آموزههاي دين مبين اسلام طرح ريزي ميكند و اين سخن اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام) را با تمام وجود ميپذيرد كه فرمود: «اگر صلاح در نفس را ميخواهي، بر تو لازم است كه به ميانه روي و قناعت و ساده زيستي رفتار كني».[16] همچنين از نظر اجتماعي، فرد تجملگرا افزون بر مشكلات روحي و رواني كه خود بدان گرفتار است، ديگران را نيز به ميدان رقابت بيهوده براي افزايش مصرفگرايي ميكشاند و جامعه را دچار كشمكشها و تضاد دروني و اخلاقي ميگرداند. صفات زشتي هم چون، حسد، كينه، طمع و خشم در منش، گفتار و كردار آنان تأثير ميگذارد و روابط خانوادگي و اجتماعي آنان را به پرخاشگري و آشوب و اختلاف تبديل ميسازد. به طور كلي، افراد تجملگرا، موجوداتي مغرور و متكبرند كه همواره در پي برتري جويي و به استضعاف كشاندن و تحقير ديگران هستند. 7ـ ناتواني در انجام وظيفه از نظر دين مبين اسلام، هر مسلمان در جامعه اسلامي، در برابر خود و اجتماعي كه در آن زندگي ميكند، وظايفي بر عهده دارد. البته اين وظايف بسته به شرايط متفاوت، تفاوت پيدا ميكند. اگر شماري از اعضاي اين جامعه به تجملات گرايي سرگرم شوند، خواه نا خواه از وظايف خود در بعضي موارد باز ميمانند و به خود و ديگران آسيب ميرساند. تجملپرستاني كه اسير زنجيرهاي ماديات گشتهاند، در انجام وظايف دچار كوتاهي ميشوند؛ زيرا پرداختن انسان به امور فرعي، او را از توجه به امور مهم وي در زندگي فردي و اجتماعي باز ميدارد. در حقيقت، سستي فرد تجمل پرست در انجام وظايف، در از دست دادن بينش حقيقي وي براي درك آن وظيفه ريشه دارد كه آن نيز پيآمد طبيعي علاقهمندي كوركورانه به ماديات است. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرموده است: «كسي كه به دنيا عشق و علاقه بورزد و آرزهاي طولاني براي خود بپروراند، خدا قلب او را كور ميكند به هر اندازهاي كه نسبت به دنيا علاقه بورزد».[17] 8ـ فراموشي ياد خدا و قيامت غفلت يكي ديگر از پيآمدهاي تجملگرايي است كه انسان را از هستي بخش خود، جدا و به امور پست و حقير، سرگرم و وابسته ميكند. انسان يا جامعه تجملگرا به دليل دل سپردن به سرگرميهاي ساختگي و روزانه زندگي مادي، از مبدأ و مقصد خود غافل ميشود و خدا و آخرت را فراموش ميكند. خداوند در قرآن ميفرمايد: «يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» آنان تنها ظاهري از زندگي دنيا را ميدانند و از آخرت بيخبرند.[18] مجموعهاي از سرگرميها و لذتهاي زودگذر و خوابها و خيالها تمام برداشت آنان را از زندگي دنيايي تشكيل ميدهد و همين سطحي نگري، آنان را از مسير و هدف اصلي گمراه ميكند و به سقوط ميكشاند. اگر آنان، باطن زندگي دنيا و زرق و برقهاي آنان را ميدانستند، ميتوانستند به راحتي آخرت را بشناسند؛ زيرا اندكي دقت در اين زندگي زودگذر نشان ميدهد نشان ميدهد كه اين دوره حتما مرحلهاي از يك مسير بزرگ است. همانگونه كه دقت در زندگي دوران جنيني نشان ميدهد كه اين دوره، هدف نهايي اين زندگي نيست، بلكه مرحلهاي مقدماتي براي نشان دادن زندگي گسترده پيش رو است. در روايتي از امام صادق(عليهالسلام) آمده است: «بزرگترين فساد اين است كه انسان به غفلت از خدا راضي شود. اين فساد از طولاني بودن آرزو و حرص و كبر پديد ميآيد. همچنان كه خداوند عزوجل در داستان قارون خبر داده است آنجا كه فرمود: آرزوي فساد در زمين نكن؛ همانا خداوند مفسدان را دوست ندارد. اين خصلتها در وجود و اعتقاد قارون بود و اصل ا ين خصلتها (ناشي) از دوستي (زياد) دنياست و جمع آنها... .»[19] همچنين امام سجاد(عليهالسلام) از خداوند درخواست ميكند: «خدايا آن مال و ثروتي را كه براي من اوهام ايجاد كند يا به گناه انجامد، از من دور كن».[20] 9ـ ورشكستگي و بدهكاري بيشتر و رشكستگيها و بدهكاريهاي اقتصادي به دليل رعايت نكردن ميانهروي در دخل و خرج است. تجملپرستاني كه دل در هوا و هوس دنيايي دارند، زماني به خود ميآيند كه كار از كار گذشته و ديگر راهي براي بازگشتشان باقي نمانده است. كم نيستند كساني كه با دست دراز كردن به طرف ديگران قرض از اين و آن ميكوشند زندگي ساده و معمولي خود را به پاي زندگي اشراف و اعيان برسانند. به همين دليل، ناچار ميشوند همه سرمايههاي خود را در اين دنيا به بهاي ناچيز، قرباني تجملپرستي كنند. دلهاي تشنهاي كه در حسرت جرعهاي از سراب تجملات، به قناعت و ميانهروي پشت كنند، روز به روز بدهكارتر ميشوند و تا پايان عمر احساس بينيازي نخواهند كرد. امام كاظم(عليهالسلام) ميفرمايد: «كسي كه ميانهروي داشته باشد و قناعت كند، نعمتها (و اموال) خود را از دست نخواهد داد. در مقابل، كسي كه اسراف و تبذير كند، نعمتها را از دست ميدهد (و محتاج ديگران ميشود)».[21] 10ـ رويارويي با حق و حقيقت انساني كه به دنيا وابسته است و از ساده زيستي به تجملات روي آورد، كمكم احساس بينيازي ميكند؛ زيرا همه چيز را فراهم شده و در دسترس ميبيند. بدينگونه است كه حتي اين انسان احساس بينيازي، او را روياروي حق قرار ميدهد و چنان روحيه خودخواهي و غرور بر او چيره ميشود. كه جز خود نميتواند كس و چيز ديگري را قبول داشته باشد و با قدرت تمام با آن ميستيزد. خداوند متعال در قرآن ميفرمايد: «ما در هيچ شهر و دياري، پيامبري انذار كننده نفرستاديم مگر اين كه مترفين آنان (همان كساني كه مست ناز و نعمت بودند) گفتند: ما به آن چه شما فرستاده شدهايد، كافر هستيم».[22] مترفون در اين آيه، جمع مترف از ماده «ترف» به معني تنعم است. مترف به كسي ميگويند كه فزوني نعمت و زندگي سرشار از رفاه، او را مست و مغرور و غافل كرده و به طغيانگري واداشته است.[23] مترفان طغيانگر و غافل معمولا در صف نخست مخالفان پيامبران بودند؛ زيرا آموزههاي پيامبران الهي، مزاحم كامجوييها و هوسرانيهاي آنان بود. همچنين پيامبران از حقوق محروماني دفاع ميكردند كه مترفان با غصب حقوق آنان توانسته بودند به اين زندگي پر زرق و برق و تجملاتي برسند. افزون بر آن، اين گروه هميشه براي پاسداري از مال و ثروتشان، قدرت حكومت را يدك ميكشيدند. در حالي كه پيامبران در برابر اين كار نيز ميايستادند. به همين دليل، آنان بيدرنگ به مبارزه برميخاستند. گفتني است اين گروه روي حكم و آموزه خاصي انگشت نميگذاشتند، بلكه ميگفتند ما به تمام آنچه شما بدان برانگيخته شدهايد، كافريم و حتي يك گام نيز با شما همراه نيستيم. اين سخن بهترين دليل براي لجاجت و عنادورزي آنان در برابر حق بود. 11ـ عذاب الهي يكي ديگر از پيآمدهاي سوء تجملگرايي عذاب دردناك خداوند در فرداي قيامت است كه دامنگير تجملپرستان خواهد شد؛ زيرا قيامت، سراي حساب رسي به تك تك اعمال بندگان خدا خواهد بود و در برابر هر عملي كه بندگان انجام داده باشند، ثواب يا عقابي داده خواهد شد. از همين رو، بزرگان و اولياي دين همواره مسلمانان را نسبت به در اختيار داشتن مالي بيش از اندازه نياز برحذر داشتهاند؛ زيرا ممكن است نتوانند آن گونه كه شايسته است، حق آن را به جا آورند. امام صادق(عليهالسلام) ميفرمايد: هر ساختماني كه بيش از احتياج باشد، در روز قيامت بر دوش صاحبش خواهد بود.»[24] اين سخن بدان معناست كه خدا در فرداي قيامت درباره اين كار از او حساب و كتاب پس خواهد گرفت و در واقع، وي با اين كارها بار گناهانش را سنگينتر كرده است. در روايتي كه امام كاظم(عليهالسلام) از پدرانش و آنان از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل كردهاند، چنين ميخوانيم: «هر چه بندهاي خود را به سلطان ستمكار نزديك و نزديكتر كند، از خداوند دور و دورتر شده است و هر چه مال و ثروتش بيشتر شود، حساب و كتابش نزد خداوند سختتر ميشود».[25] پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نيز به ابن مسعود ميفرمايد: «اي ابن مسعود! پس از من، اقوامي ميآيند كه طعامهاي پاكيزه و رنگارنگ را ميخورند... و خانهها و كاخهايي بنا ميكنند و مساجد را به زيور آلات تزيين ميكنند. تمام همت آنان براي دنيا است كه به آن دل بسته و اعتماد كردهاند. شرف آنان به درهمها و دينارهاست و تلاششان براي شكم است. آنان بدترين بدها هستند كه فتنه از آنان برميخيزد و به خودشان برميگردد»[26]. اگر به اين سخنان خوب دقت كنيم، درخواهيم يافت كه يك دسته از اين اقوامي كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) از وجود آنان خبر داده است، تجملگرايان هستند كه در زندگي خود هدفي جز دنيا ندارند. -------------------------------------------------------------------------------- [2] - فروع كافي: ج 5، ص 73. [3] - سوره حديد، آيه 20.
نظرات شما عزیزان:
همه ميدانيم كه هر پديده اجتماعي، آثار و نتايجي را به دنبال خود ميآورد و در بعضي موارد، بر كنشها و واكنشهاي نسل آينده جامعه نيز تأثير ميگذارد و آن را دگرگون ميسازد. در اين بخش ميكوشيم به پيآمدهاي منفي تجملگرايي بپردازيم.
1ـ تباهي سرمايههاي مادي
تجملگرايي سبب ميشود فرد بيشتر از آن چه توليد ميكند، مصرف كند. بدين ترتيب، در سطح وسيعتر، جامعهأي كه به كج راهه تجملطلبي گام نهاده است، جامعهأي مصرف زده خواهد بود؛ يعني با مصرف شدن بيشتر منابع و امكانات آن، ديگر در توليد و سرمايهگذاري قدرت كافي نخواهد داشت.
بيتوجهي به ميانهروي در دخل و خرج زندگي و پرداختن به تجملات، زمينههاي پيدايش فقر را فراهم ميآورد. در يك زندگي اقتصادي و سالم، درآمد شخص يا جامعه از هزينه آن كمتر نيست يا دست كم با آن برابر است.
تبديل باورها و ارزشهاي ديني و مذهبي به ضد ارزش، يكي ديگر از پيآمدهاي تجملگرايي است. با گسترش تجملگرايي، ارزشهايي كه دين بر آن تأكيد كرده و هر انسان عاقلي آن را ميپذيرد و حتي تجربه پيشينيان آن را به اثبات رسانده و در تار و پود جامعه ديني و مذهبي، ريشه دوانده است، دستخوش نابودي ميشود و به عنوان ضد ارزش قلمداد ميگردد. در جامعهأي كه تمام تلاش اعضاي آن، دستيابي به تجملات بيحد و حصر باشد، ديگر مفاهيمي چون زهد، قناعت، انفاق وايثار هيچ جايگاهي نخواهد داشت؛ زيرا همه اين ارزشها مخالف خاست و ميل آنان است و هيچ كدام براي آنها ارشي ندارند. تجمل پرستي در ميل دروني انسان به اندوختن مال و زينتهاي مادي ريشه دارد. خداوند در قرآن ميفرمايد: «موسي(عليهالسلام) گفت: پروردگار ما! تو فرعون و اشراف وابسته او را در زندگي دنيا، زيور و دارايي دادهاي كه با آن، مردمان ما را از راه تو گمراه كنند. خدايا! دارايي آنان را نابود ساز».[10]
انسان در جهان مادي از آغاز آفرينش تا زمان مرگ، با طبيعت و بسياري از عناثر مادي، ارتباط مستقيم دارد. از اين رو، نسبت به جهان مادي، گونهاي انس و الفت پيدا ميكند و در پرتو اين ارتباط نزديك، از لذتهاي مادي و طبيعي اين جهان بهرهمند ميشود تا جايي كه به اين حيات مادي و طبيعي، عشق و علاقه ميورزد. بسياري از انسانها بر اثر شدت علاقه، هدف اصلي از آفرينش اين جهان و خويشتن را به فراموشي ميسپارند و به هيچ قيمتي حاضر نيستند ذرهاي از اين لذتهاي مادي را از دست بدهند.
از بين رفتن رفاه و آرامش حقيقي افراد، ديگر پيآمد تجملگرايي است كه خسارتهاي بسياري هم چون تزلزل در نظام خانوادگي و روابط اجتماعي را به همراه دارد. فرد تجملگرا هميشه در پي مد و تهيه امكانات و وسايلي است كه از تازگي برخوردار باشند. از اين رو، در جريان تغيير مد و تكاپو براي تغيير دادن وسايل زندگي و لوازم زندگي همواره در تنش و اضطراب روحي به سر ميبرد. افزون بر آن، حرص دستيابي به چنين امور تجملي و آمال و آرزوهاي طولاني تمام وجود او را فرا ميگيرد و سبب ميشود غمي جانكاه، او را به شدت بيازارد.
[1] - تحف العقول: ص 326.